نیوکاسل ، فیلم خوش شانس

رادین شکوریان
۲۰ آبان ۱۳۹۸
نیوکاسل ، فیلم خوش شانس
« نیوکاسل » پیش از آنکه یک فیلم سینمایی باشد یک تله فیلم محسوب می شود. اکران همزمان این فیلم با فیلم « روزی روزگاری در هالیوود » ، برای این فیلم خوش یمن بوده است که تنها نقطه مثبت این فیلم است. می توانید تجربه سردرد را با تماشای این فیلم تجربه کنید که در طول تمام فیلم چند بازیگر فقط در حال دادزدن و فریاد کشیدن بر سر یکدیگر می باشند.

نکات مثبت فیلم نیوکاسل

تقریبا خوش شانسی این فیلم تنها نکته مثبت این فیلم بوده که همزمان با اکران فیلم روزی روزگار ی در هالیوود می باشد. کارگردان این فیلم (محسن قصابیان) در این جدال نفس گیر، اولا خوش شانس بوده فیلمش اکران شده، دوما فروش قابل توجهی داشته که بیش از انتظار در خصوص چنین تله فیلمی می باشد.

 

انتخاب نام این فیلم

نیوکاسل یک بیماری در پرندگان به خصوص کبوتران می باشد که اولین بار در شهر نیوکاسل انگلیس مشاهده شد به همین خاطر به این اسم نام گرفت. به خصوص پرندگانی که در قفس زندگی می کنند را درگیر خود می سازد. در حقیقت نوعی بیماری واگیردار برای کسانی که باهم زندگی می کنند است.

 

تشابه با فیلم مهمان مامان و اجاره نشین ها

این فیلم بیش از همه ، فیلم مهمان مامان را در ذهن ها تداعی می کند. فیلمی که درباره یک خانواده با اوضاع مالی وخیم است که باید از دو مهمان ناخوانده هم پذیرایی کنند که همسایه ها به کمک می آیند تا آبروی آن ها حفظ شود. و یا فیلم اجاره نشین ها که با تکیه بر موضوع همسایگی ، رفتار و عادات خانواده های ایرانی را با همه حسن ها و معایبش نشان می دهد از جمله فیلم هایی هستند که به تله فیلم نیوکاسل شباهت دارند.

 

اما اصل ماجرا جایی است که چطور می توان یک ایده دو خطی خوب را به یک فیلمنامه مستحکم تبدیل کرد. در فیلم مهمان مامان و اجاره نشین ها بسط قصه به وسیله شخصیت های اصلی و فرعی و ریتم اتفاق می افتد و در اوسط فیلم به یک بحران نزدیک می شود. در نتیجه در ذهن مخاطب باقی می ماند.
اما در نیوکاسل فیلمنامه نویس به ایده دوخطی فیلم اکتفا می کند و نمی تواند از پس گفتن قصه بربیاید. به تصور فیلمنامه نویس با چند کارکتر و چند بدبیاری می تواند فیلم کمدی بسازد و ایده را از کار در بیاورد.

 

چاشنی های فیلم

کاراکترهای فرعی هم چندان نتوانستند قصه های جالبی برای مخاطب داشته باشند و عموما در وضعیت کلیشه ای قرار دارند. نیما شاهرخ شاهی که در فیلم به اسم باربد ایفا نقش می کند جوانی ناکام در عرصه موسیقی ، دارای شخصیتی غمگین و دل مرده است. که تنها موقعیت طنزی که درباره این شخصیت وجود دارد، جلب نظر سرمایه گذار است آن هم در آن اوضاع اسفناک جابجایی وسایل منزل که نسبتاً خوب از آب در آمده و مخاطب را می خنداند.


کتایون نیز از جمله شخصیت های غمگین این فیلم است که به هیچ وجه در غالب یک شخصیت طنز و کمدی ایفای نقش نمی کند و معلوم نیست به چه دلیل در فیلم حضور دارد.

آزیتا بیش از دیگر شخصیت های این فیلم به دل می نشیند که به بازی گرم نسرین مقانلو بر میگردد.

 

قضیه ساعت نیز به عنوان یک مهاجر افغان بیش از اندازه کلیشه ای و ترحم برانگیز تصویر شده و دقیقاً همان ذهنیت تک بعدی عده ای از ایرانی ها را درباره افغان ها تقویت می کند. انتخاب نام ساعت نیز بی سلیقگی کامل است چرا که افغان ها نیز همانند ایرانی دارای اسم های خوبی می باشند و عجیب است که چرا مسخره ترین اسم برای این شخصیت انتخاب شده است !
در این میان تنها کاراکتری که کارکرد درستی در فیلمنامه دارد و فقط به قصد پرکردن فضا و اضافه کردن نمک وارد فیلم نمی شود، برادر دانیال است. برادر دانیال ( با بازی پژمان بازغی) شخصیتی تقریباً لات ، دقیقاً نزدیکای آمدن صاحبخانه وارد می شود و موضوع را تا حدی بغرنج می کند.

 

ورود صاحب خانه ( با بازی داریوش اسدزاده ) نیز به کلی حال و هوای فیلم را تغییر می دهد و با آن موسیقی سنتی ما را به فضایی می برد که فیلم با آن بیگانه است.